برای جشن بازگشت از متن دوست نو یافته ی قدیمیم ! سمیرای عزیز استفاده می کنم و قلم زیبا و سبزش، امیدوارم هرجا که هست خوشحال و سبز و جاودان باشه – به امید دیدار دوباره ش - :
« خدايا! مگذار روزي فرا رسد که براي يک خود ساختگي بودن به جاي خود ساخته بودن بکوشم .ياريم کن تا تمرين کنم هر روز خود بودن و خوب بودن را تا به آن خود خوب خدايي خويش نزديک شوم .
اين است خواسته ي من: آني باشم سرشار از دوست داشتن و بگدازم از درد هاي بزرگ ونبينم پستي هاي اندک را / نخواهم هيچ چيز ناچيز را و مپيچم از رنجهاي هيچ/ دوست بدارم تورا بي چشمداشت بهشت و عصيانگر باشم بي هراس ويراني / جسجو گر باشم بي باک از حيراني /ببينم و نگاه کنم بي ترس از گناه و نپذيرم هيچ يقيني را بي ترديد / زندگي کنم پيش از انکه بميرم و بميرم پيش از انکه بردگي کنم/ آزاد بنده ي تو باشم / فقط بنده ي تو باشم و آزاد/ شاد باشم اما نه بي درد /آرامش داشته باشم اما نه بي خيال/خوش باشم اما نه تنها /خود باشم اما نه خود خواه...»
Labels: گفتگوهای تنهایی