سلام میثم جان؛
پس تو گه گداری سری هم به اینجا میزنی؛ بیشتر بنویس, کمتر نا امید شو, زندگی رو فقط شادی های خودخواسته ماست که قابل تحمل و حتی خیلی وقت ها جذاب می کنه؛
پایدار باشی
سلام داداش
چه طوری؟
عمرا اگه بی انگیزه و بی دلیل باشی!
بهت نمی یاد!
قربانت...
hat مریم gesagt!...سلام
...گفتی یعنی نوشتی تبریز سرده
فقط تبریز نیست که سرده همه جای دنیا ،واسه ایرانی سرده
.ایشالا قسمت بشه همه مون بریم بجهنم
از داریوش که خبر ندارم،اما کورش رو میدونم آسوده واسه خودش خوابیده و دوقرن سکوت هم واسش کمه، خب خودت خوبی خوشی؟
سلام میثم عزیز
ایم پست یه جورایی حرف دل من هم بود..اگر چه من به خاکم افتخار میکنم خاک ایران تنها چیزیه که هنوز هم عاشقانه دوستش دارم اما کشورم رنگ و بوی بیگانگی داره برام..شده پر از دروغ و نیرنگ و رنگ و رنگ و نگ..ائم های هزار رنگ وچهره ای که ننیذارن حتی باور کنی که هنوز هم اسمون میتونه ابی باشه وخورشید زرد
بی انگیزگی رو فراموش کن..این زندگی رو فراموش کن اصلا فراموش کن که کجایی و چه کردی اونوقت تازه یادت میاد که چطوربا زندگی مداراکنی
یا حق
سلام
زنده باید زیست در آنات میرنده
...
یا علی
من عین توام یا تو عین من با این حساب ؟! یه وقتایی حس می کنم تو هوای این خراب شده ی دوست داشتنی ای که زمین و آسمونشو به اسم دین سند میزنن خفه می شم ! جدی جدی حس می کنم دارم خفه می شما! بی استعاره و بی تعبیر و بی تشبیه و بی هیچ آرایه ای!
آقاي ميثم ممنون که سر زديد.به سبک شاملو گفتيد؟؟انسان انسان انسان انسانها..موسقي؟[چشمک]جالب بود...ايشالله که هميشه سر بزنيد.ما خوشحال مي شيم.
میثم عزیز سلام
نه خسته!
زندگیمان در این جا همین شده است و بس
غصه بخوریم و فکر بکنیم و نفس بکشیم و نکشیم
آخرش چه؟
به کجای این زندان آویزم قبای ژندهام را؟؟
شاد زی
تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک...
سلام آقای رضاوند
به روزم....
به ما سر نمی زنی؟؟؟
شاد باشی
یا حق
salam
kam peidaei
negaran shodam
sar bezan
سلام
حالت خوبه؟
چرا نیستی؟
رفتی حاجی حاجی مکه؟